مطالب

سخنی کوتاه درباره تصوف و سیاست

هــو
۱۲۱

در طول تاریخ تصوف، در برهه‌هایی، تصوف در سیاست و امور اجتماعی داخل شد؛ ولی در غالب اوقات از این امور دوری می‌کرده است مگر اینکه جبر زمانه و تحولات سیاسی ناچار آنها را وارد این راه بکند. تصوف هم چون همه مکاتب سیر و تحولاتی در آن رخ داده است که طبیعی است. مطلب حائز اهمیت اینکه با ظهور تجدد و امور سیاسی مدرن اکثر سلاسل صوفیه به‌عنوان یک مکتب در امور سیاسی مداخله نمی‌کردند؛ ولی همان‌طور که حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده «مجذوبعلیشاه» بسیار ظریف به این مطلب بارها اشاره فرمودند؛ ایشان در اولین بیانیه‌ای که صادر فرمودند به این مطلب اشاره کردند که درویش‌ها آزاد هستند؛ ولی درویشی در سیاست دخالت نمی‌کند. همین‌طور در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۳۷۷ می‌فرمایند: «در اعلامیه‌هایی که از قدیم داده شده و در کتب هم نوشته شده است: درویش باید روشن‌بین و زیرک باشد، در مسائل اجتماعی مواظب باشد و توجّه کند که گول نخورد. درویشی در سیاست دخالت نمی‌کند؛ ولی درویش آزاد است درصورتی‌که با حُسن نیّت تصمیم گرفت، آن تصمیم را اجرا کند ولو تصمیم‌ها مختلف باشند که حدیث اخْتِلَافُ أُمَّتِی رَحْمَةٌ، یکی از موارد صدق آن اینجاست یعنی اگر از امّت من باشید که خلوص نیّت داشته باشید و فعّالیت فکری و عملی شما برای خدا باشد، اگر هم اختلاف داشتید، آن اختلاف رحمت است. زیرا اگر با هم با ملایمت صحبت کنید و هر دو، نواقص خود را رفع کنید، چه‌بسا به یک نظریّۀ ثالثی رسیده که هر دو آن را قبول داشته باشید؛ ولی درویشی در سیاست دخالت نمی‌کند برای اینکه سیاست برحسب مقتضیات اجتماع است که هر روز یک نظریّه دارد. مثل اینکه انجمن پزشکان تشکیل شود و شما وقتی می‌خواهید ساختمانی درست کنید، به آنها نامه بنویسید که نظر شما در مورد این ساختمان چیست؟ پزشکان می‌گویند به ما ربطی ندارد یا بالعکس به انجمن مهندسین نامه‌ای بنویسید که فلان بیماری در جامعه شیوع پیدا کرده به نظر شما چه باید کرد؟ آنها می‌گویند به ما ربطی ندارد. درویشی هم یک جنبۀ معنوی دارد که به این مسائل ربطی ندارد. فقط درویشی می‌خواهد که درویش‌ها خلوص نیّتشان به‌حداعلا برسد و هر کاری که می‌کنند برای خدا باشد. مصداق فرمایش ابراهیم(ع) باشد که: إِنَّ صَلاتی‏ وَنُسُكی‏ وَمَحْیایَ وَمَماتی‏ لِلّٰهِ رَبِّ الْعالَمین‏ و بگویند: وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ‏. با این نیّت و با اطلاعات کامل از احکام دین اسلام فکر کنند، در مسائل اجتماعی تصمیم بگیرند و دخالت کنند.» و در تاریخ ۴ مرداد ۱۳۸۰ می‌فرمایند: «درویشی روش تربیت درون است که باید انجام داد. دخالت در مسائل سیاسی و فعّالیت اجتماعی نه‌تنها منع نشده بلکه گفته شده که بادقت انجام دهند فقط توصیه‌ای که شده است (و در پندصالح هم این مطلب آمده است) که مواظب باشید که آلت دست قرار نگیرید.» و ایشان در صبح جمعه ۲۹ مهرماه ۱۳۹۰ می‌فرمایند: «ما گفتیم درویشی در سیاست دخالت نمی‌کند، درویش‌ها نه! درویش فعّال است خودش هر کار می‌خواهد بکند؛ ولی مجموع درویشی نه. درویش‌ها فقط می‌گویند که امانتی در قلب آنها نگه داشتند، همه آن امانت را دارند و با بودن آن امانت برادرند، با هم برادر و خواهر هستند و باید به یکدیگر کمک کنند.» در اینجا به‌وضوح حضرت آقای «مجذوبعلیشاه» به این سخن جنید بغدادی اشاره می‌کنند که «تصوف تصحیح خیال است» یعنی زمانی که صوفی در این مکتب تربیت شد بنا بر رویه و دستوراتی که به او داده شده تصمیم بگیرد، تصمیم او ولو مخالف با برادر یا خواهر ایمانی‌اش باشد؛ ولی رحمتی برای آنان خواهد بود.

سلسلۀ نعمت‌اللهی سلطانعلیشاهی (گنابادی) از زمان حضرت آقای سلطانعلیشاه گنابادی، رهبران آنها مستقیماً در امور سیاسی دخالت نمی‌کردند و مکتب تصوف گنابادی وارد این مناقشات نمی‌شد؛ ولی صوفیان هم آن‌گونه نبودند که به قول مغرضین در کنج خانقاهی خزیده باشند، بلکه بسیاری از آنها در امور اجتماعی و سیاسی به‌عنوان یک فرد در اجتماع فعال بودند. از زمان انقلاب مشروطه صوفیان در این بزنگاه‌های تاریخی حضور داشتند. نایب‌الصدر شیرازی از فرزندان حضرت رحمتعلیشاه شیرازی، نامش در بین امضاکنندگان منیفست انجمن میکده (باغ سلیمان خان میکده) بود. میرزا ابوطالب سمنانی که بعدها ملقب به لقب طریقتی محبوبعلی شد، از مشروطه‌خواهان سمنان بود. شاعر و پهلوان ورزش باستانی مفتون همدانی هم از دراویش مشروطه‌خواه بود. همین‌طور در سلاسل دیگر تصوف بسیاری از مشروطه‌خواهان بودند. ولی بزرگان سلسله گنابادی هیچ‌کدام مستقیماً وارد مسائل انقلاب مشروطه نشدند. در زمان به سلطنت رسیدن رضاشاه پهلوی هم در دستگاه قاجار و هم در دستگاه رضاشاه دراویشی بودند که مقام و منصبی داشتند. ولی هرگز مستقیماً بزرگان سلسله گنابادی وارد این مناقشات سیاسی نشدند.

همین‌طور در زمان مصدق، انقلاب ۱۳۵۷ و… ولی همیشه هدف مکتب تصوف که همان مذهب عشق است، این بوده است که کمک به ابنا بشر را سرلوحه زندگانی خود قرار بدهند:

عبادت به جز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست

و حال در طول تاریخ هر صوفی بنا به حال خود که آن را بر مبنای اصول تصوف می‌دانسته در مقابل اعمال نادرستی چون ظلم و جور و ستم و بی‌اخلاقی و …. عکس‌العملی نشان داده است. حال این عکس‌العمل‌ها را در قالب حرکتی اجتماعی یا همکاری و همراهی با عامه مردم انجام داده‌اند یا در قالب شعر و نثر و هنر متجلی شده است که در طول تاریخ ایران مثال‌های فراوانی وجود دارد. 

از اطاله کلام عذر خواهم، ولی چون مدتی بود در فکر چنین مطلبی بودم، روی‌هم انباشته شده بود و کلام به درازا کشید. 

در خاتمه به‌عنوان یکی از پیروان طریقت نعمت‌اللهی سلطانعلیشاهی گنابادی از خدای متعال خواهانم که پیروان سلسله نعمت‌اللهی سلطانعلیشاهی را بر پیروی از ولی حی، مولای بزرگوارمان حضرت آقای حاج سید علیرضا جذبی ثابتعلیشاه روحی فداه ثابت‌قدم بدارد. 

از خداوند منان به‌عنوان یک ایرانی که قلبش برای ایران و هم‌وطنانش می‌تپد، می‌خواهم که دل‌های غم‌دیده و داغدیده مردم ایران را بار دیگر شاد کند و روزهای خوشی در پیشرو باشد.

التماس دعا
یاعلی مدد

مقالات مرتبط

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

همچنین بررسی کنید
Close
Back to top button