مطالب

دربارۀ بیعت و لزوم تجدید آن

‌ 

‌دربارۀ بیعت و لزوم تجدید آن

عموم کتاب‌های توضیح‌المسائل و رساله‌های احکام که علمای بزرگوار شیعه و مراجع تقلید نوشته‌اند با فصلی تحت عنوان احکام تقلید شروع می‌شود. یکی از مهم‌ترین مطالبی که در این فصل به آن پرداخته می‌شود این است که آیا در تقلید، بقای بر میّت جایز است یا خیر؟

 اکثر فقهای شیعه فتوی به عدم جواز تقلید از مرجع تقلید متوفی داده‌اند و معتقدند که مکلّف باید تحقیق کند و مرجع تقلید اعلم زنده را بیابد و از او تقلید کند. البته تقلید در گسترۀ شریعت به معنی این است که فرد مکلّف برای دانستن نحوۀ انجام اعمال عبادی یا معاملات و عقود و … به شخص متخصّص این فن که دارای شرایط اخلاقی و اعتقادی لازم که از آن به عدالت تعبیر می‌کنند باشد و به‌اصطلاح مجتهد جامع‌الشرایط باشد رجوع می‌کند و از او تقلید می‌کند.

ولی عرفای عالی‌مقام شیعه دربارۀ تقلید بحث‌های بسیار مهم‌تری دارند و تقلید و اقتدا در حوزۀ عرفان به نحو لطیف‌تر و متعالی‌تری تعریف می‌شود.  

جناب سلطانعلیشاه که حقیقتاً نابغه علم و عرفان در قرن چهاردهم بودند و انصافاً در تبیین معالم دین و تفسیر قرآن و بیان حقایق شریعت و طریقت در بین علما و عرفای اسلام بسیار شاخص هستند، در تفسیر «بیان السعاده فی مقامات العباده» و سایر کتب عرفانی‌شان همچون سعادت‌نامه و مجمع‌السعادات و ولایت‌نامه و بشارة‌المؤمنین، حقیقت مسئله تقلید را شرح داده‌اند. برای نمونه در فصل ششم از باب چهارم کتاب مجمع‌السعادات که در شرح برخی از احادیث اصول کافی تألیف فرموده‌اند، دربارۀ معانی کلمات تقلید و ایتمام می‌نویسند: «تقلید در عرف عام به معنی پیروی و انقیاد است و … مراد از تقلید در عرف خاص، قلادۀ ولایت در گردن جان کردن است و رشتۀ آن قلاده را به دست ولی‌امر دادن و از پی او رفتن و متابعت امر و نهی او کردن است». سپس در شرح و بیان آن به این مضمون می‌فرمایند که با بیعت خاصّۀ ولویه، صورتی از ولی‌امر در دل بایع داخل می‌شود و این صورت داخله در دل بایع، ایمان داخل قلب است که در آیۀ شریفۀ سورۀ حجرات می‌فرماید: «قالَتِ الاَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الإیمانُ فی قُلُوبِکُمْ. و این صورت ملکوتی ولی‌امر را به پیوند درخت شیرین الهی (شجرۀ طوبی که اصل آن در خانه محمّد و آل محمّد است) تعبیر می‌فرمایند که به درخت تلخ وجود بایع می‌خورد و کم‌کم شاخ‌وبرگ تلخ وجود او را می‌خشکاند و نمو آن پیوند باعث می‌شود که تمام درخت وجود آدمی، شیرین شود و به‌حکم «تُؤتی اُكُلَها كُلَّ حینٍ بِإِذنِ رَبِّها» میوه دهد که منظور بروز و ظهور کمالات صوری و معنوی است و می‌فرمایند این صورت همان حبّ علی است که در حدیث آمده: «حُبُّ عَلِیٍّ حَسَنَةٌ لَا یَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَةٌ». چراکه کسی که دارای این ولایت و محبّت علی است و این پیوند، فعلیت اخیره او شده است هر چه از اعمال خیر انجام دهد قوت این پیوند می‌شود و سیئات وی مبدل به حق می‌شود:

سیئاتت را مبدل کرد حق                    تا همه طاعت شود آن ماسبق‌مثنوی

و آیه 70 سوره فرقان «إِلَّا مَنْ تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَاُولَئِکَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ[1]» 

و آیه فوق دربارۀ اینهاست

مشو نومید از ظلمی که کردی                                 که دریای کرم توبه‌پذیر است

گناهت را کند تسبیح و طاعات                              که در توبه‌پذیری بی‌نظیرست

و اینها که با پذیرش ولایت ولی امری از جانب خدا تحت ولایت و سرپرستی الله قرار گرفته‌اند به‌حکم آیه شریفه: «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ (بقره -257) کم‌کم از تاریکی‌های جهل خارج شده و به نور علم وارد می‌شوند. و این قلاده که عبارت از صورت ولی‌امر است همچون شعاع آفتاب است که اتصال به امام دارد و لذا شیعه را به این نام خوانده‌اند چون شعاعی از نور امام در دل اوست.

رشته‌ای بر گردنم افکنده دوست              می‌کشد هرجا که خاطرخواه اوست

و نیز:

گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان                   نگاه دار سر رشته تا نگه دارد

و از این لطیفۀ ولایت به پیروی و تولی و اطاعت و اقتدا و ارادت و بیعت و تقلید و … تعبیر می‌کنند و حقیقت ایمان همان است. و در فصل شانزدهم از باب چهارم همان کتاب می‌فرمایند: «پس هر کس بیعت با امام کرد تا آن پیوند ضعیف است، از تجدید بیعت با امام بعد ناچار است که اگر بیعت نکرد به‌زودی پیوند دل بخشکد و از استعداد پیوندخوردن بیرون رود العیاذ بالله. و بعبارةاخری تا آن پیوند برای سالک نمایان نشده (که آن نمایان شدن را سکینۀ قلبیه و فکر و حضور نامند) سالک در بیراهه است، نهایت این است که شیخ او را آگاه کرده که در بیراهه است و او را روبه‌راه کرده، اگر در این حال شیخ او رحلت نمود در بیراهه بماند و به راه نرسد. پس ناچار است که راهنمای دیگر بجوید و به‌واسطۀ او خود را به راه رساند …»

و در ادامه به این مضمون می‌فرمایند که بر همه مؤمنان واجب است که هرگاه خبر رحلت امام یا نمایندۀ او که مطاع کل در دوران غیبت است به آنها رسید در جستجوی جانشین او برآیند و اشاره می‌کنند که یکی از مصادیق آیه شریفه: «وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أجْرُهُ عَلَی اللَّهِ …» (نساء – 100) کسانی هستند که در نیمۀ راه سفر برای تجدید بیعت بمیرند. یعنی هجرت به‌سوی ولیّ حیّ از وظایف همه مؤمنین است. و لذا «هجرت» که در قرآن خیلی به آن تأکید شده فقط منحصر به صدر اسلام و هجرت مسلمانان از مکه به مدینه نیست، بلکه همان‌طور که در نهج‌البلاغه (خطبه 189) نیز از امام علی‌ع در دوران امامتشان نقل شده: «وَ الْهِجْرَةُ قَائِمَةٌ عَلَى حَدِّهَا الْأوَّلِ» یعنی هجرت همچنان به قوت خودش باقی است و بعد در تعریف مهاجر می‌فرمایند: «لَا يَقَعُ اسْمُ الْهِجْرَةِ عَلَى أحَدٍ إِلَّا بِمَعْرِفَةِ الْحُجَّةِ فِی الْأرْضِ فَمَنْ عَرَفَهَا وَ أقَرَّ بِهَا و فَهُوَ مُهَاجِرٌ» یعنی عنوان مهاجر بر کسی اطلاق نمی‌شود مگر بر آن کسی که حجّت الهی زمان خودش را بشناسد و به امامت او اقرار کند و بسوی او مهاجرت کند تا روح و روانش صاف گردد.

 و عرفای شیعه برای شناخت ولیّ حیّ دو ملاک را ذکر کرده‌اند: اول نصّ است که ملاک اصلی است و همین معیار و میزان برای شناخت او کافی است و دیگر اثر معنوی است یعنی اثر ولیّ سابق را در ولیّ لاحق مشاهده کردن. 

چنان‌که حضرت آقای حاج علی تابنده محبوب‌علیشاه‌قدس‌سره در «خورشید تابنده» می‌فرمایند: «برای اینکه میان عارف یا شیخ طریقت با مدّعی ارشاد فرق نهاده شود، بزرگان تصوّف به رشتۀ اجازۀ راهنما و اتصالش به ائمۀ‌اطهارعلیهم‌السلام که مهم‌ترین ملاک تشخیص صحّت دعوی اوست اهمیّت خاصی داده‌اند و می‌گویند بدون اذن باواسطه یا بی‌واسطه شیخ راهنما به ائمۀ‌اطهارعلیهم‌السلام اگرچه آن شیخ زاهد زمانه باشد دعویش باطل است» و در ادامه اضافه می‌فرمایند که: «در حقیقت یگانه ملاک صلاحیت شیخ راهنما همین نصّ و اجازۀ مسلسل وی به ائمۀ‌اطهارعلیهم‌السلام است که صلاحیت دخالت در امر طریقت را به وی می‌دهد.»  و سپس به «اثر صحیح» به‌عنوان ملاک ثانوی برای شناخت ولیّ حیّ اشاره نموده و درباره آن می‌فرمایند: «صرف وجود اجازه صحیح در شیخ، حاکی از وجود کمالات معنوی در اوست که باعث می‌شود نفس سالک متأثر و متوجه خداوند گردد و …»

جناب نورعلیشاه ثانی در کتاب شریف صالحیه در انتهای حقیقت 268 می‌فرمایند: «به پیروی نصّ صادق امین، حجّت تمام و عذر قائم است. خود نصّ معین و مرقی و مصفی و مسلط و مهیمن و مؤثر است و خلافت را حاجت به هیچ دلیل دیگر نباشد از حیث خلافت» در حقیقت 631 که در ادامه مطالب مربوط به تعقیبات نماز است می‌فرمایند: «توسّل به میّت و تقلید میّت روا نیست لهذا توسّل را باید همیشه اختصاص به حیّ نموده و یاد حیّ را باید نمود»

و در حقیقت 599 می‌نویسند: «توسل به اقرب باید نمود و توسّل و اقتدا جز به توسّل به بزرگ وقت خود نشود که اگر انکار او نمودی انکار تمام کردی … و به این جهت پس از رفتن بزرگی بدون تأمل، تجدید توسّل به بزرگ بعد و تسلیم امور به او لازم است»

و سپس در ادامه دربارۀ صاحبان اجازه از بزرگ قبل می‌فرمایند: «و عمل بی‌اقتداء و دل بی‌اتصال، هدر است و واقف آن است که وقوف نماید، پس تمام اعمال و اذکار و اجازات حتی از داعین و منصوبین به دعوت به‌قدر حصول اسباب و مدت لازمه مستصحب است و زیاده از آن منفسخ و منعزل است تا اذن و امضاء قطب بعد به آن نرسد. پس مشایخ و انبیاء و اولیاء جزء، تمام باید دست از کار بکشند تا پایۀ عهد خود را استوار نمایند و به امر و اذن خلیفه بعد به کار شوند»

حضرت صالحعلیشاه‌ره در مقدمۀ پند صالح می‌فرمایند: «فقرا تکلیف خود را در هر زمان بستگی و تجدید عهد و کسب تکلیف از عالم و عارف زنده زمان خود می‌دانند» 

در تعلیقه‌ای که مرحوم میرزا مهدی مجتهد سلیمانی «وفاعلی» در پانوشت آن نوشته است آمده که: «چنان‌که اکثر علمای اعلام کثرالله امثالهم تقلید میّت را جایز ندانسته و لازم است مقلّد احکام ظاهرۀ شرعیه را از عالم زنده فراگیرد تا عملش مقبول باشد، همچنین است در احکام قلبیه که بطریق اولی باید از عالم و شیخ وقت تعلیم گیرد و استمداد همّت و اطاعت از مراد زنده نماید»

حضرت آقای دکتر نورعلی تابنده مجذوبعلیشاه‌ره نیز در شرح مفصّل این فقره از پند صالح به دو رشتۀ شریعت و طریقت که در دورۀ غیبت از طرف امام معصوم‌علیه‌السلام جاری است اشاره می‌فرمایند و علمای شریعت را مصداق آیه شریفه «نفر» و نیز مقبوله عمر بن حنظله دانسته و پس از اینکه بحثی دربارۀ بیعت و دعای عهد می‌کنند، می‌فرمایند: «بزرگ وقت یعنی کسی که برحسب فرمان امام در دوران غیبت، بیعت بگیرد. همان‌طور که به جنید فرمودند بیعت بگیر و برای خودت جانشین تعیین کن. و او هم جانشین دیگری تعیین کند الی‌الابد. کسی که در این رشتۀ جانشینی به طور غیرمستقیم منصوص بوده بزرگ وقت است.» 

حضرت آقای حاج سلطانحسین تابنده گنابادی رضاعلیشاه‌ره در پاسخ به نامۀ آقای علی‌اصغر منصوری که علت لزوم تجدید را سؤال نموده به تاریخ اول اردیبهشت 1351 می‌نویسند: «… موضوع تجدید عهد و پیمان که مرقوم شده، آیه شریفه: «یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْأمْرِ مِنْكُمْ (نساء – 59) بر آن دلالت دارد، که خود ذکر اولی‌الامر دلالت دارد که در هر زمان باید اطاعت اولی‌الامر نمود، و نسبت به نمایندگان اولی‌الامر هم حکم مجری است، که تقلید میّت هم طبق فتوای اکثر علما جایز نیست و اگر تجدید پیمان لازم نبود بزرگان دین تأکید در بیعت نداشتند که اخبار هم درین باره رسیده است. سیره و رویه بزرگان سابقین عموماً این‌طور بوده …» (خورشید تابنده، چاپ سوم، صفحه 614)

در کتاب مکاتیب عرفانی حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده مجذوبعلیشاه‌قدس‌سره در پاسخ به نامه‌ای مورخه 19 آذر 1378 که دربارۀ حقیقت 631 صالحیه با موضوع توسّل به میّت و تقلید میّت نوشته‌اند می‌فرمایند: «اکثر علما در شریعت تقلید از میّت را جایز نمی‌دانند … در شریعت چون می‌گویند حکم هر زمان را مجتهد زمان با توجه به مقتضیات زمان درک می‌کند، بنابراین شخصی که الان زنده است و مقتضیات زمان را می‌بیند باید نظر بدهد … این مسئله بطریق اولی در امر طریقت نیز جاری است برای اینکه در امر طریقت گذشته از مقتضیات زمان، مقتضیات روانی خود سالک نیز مورد نظر است. و اثر دیگر اجتماعی این امر که در فقر و درویشی به‌صورت تجدید بیعت ظاهر می‌شود، آن است که از اختلافات و تفرقه‌ها حتی‌المقدور جلوگیری گردد و معلوم شود چه اشخاصی به دنبال نصّ واقعی، تجدید کرده‌اند و چه اشخاصی دچار انحراف شده‌اند تا در تاریخ بماند.»

همانطور که پیش از این اشاره کردیم مرحوم سلطانعلیشاه گنابادی یکی از مصادیق آیۀ شریفۀ هجرت را سفر برای امر بیعت و تجدید آن دانسته‌اند. در این آیه آمده است که اگر کسی از خانه و‌ کاشانه‌اش به قصد مهاجرت بسوی پیامبر و جانشینان او خارج شود و در بین راه، مرگ او فرا رسد و نتواند خود را به ولیّ خدا برساند و دست بیعت به او بدهد، اجر او با خداست.

این آیه شریفه یکی از مهمترین مصادیق سفر در راه خدا را بیان می‌کند. آیات دیگری در قرآن درباره سفر آمده است: مانند آیه حج؛ در اصول کافی از امام صادق‌علیه‌السلام روایت شده که هدف از تشریع حج این است که مردم بسوی پیامبر و امام بیایند و او را بیابند و با او بیعت کنند.

و نیز آیه نفر «فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِی الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ» ( توبه – 122) که باز پیش از این گفتیم این آیه نیز به امر دین و جستجوی ولیّ خدا و کسب معالم دین از او مربوط است. 

از جمله آیات تأمل‌برانگیز قرآن که دربارۀ سفر آمده است آیاتی از سوره کهف است که موسی‌ع به‌اتفاق خواهرزاده‌اش یوشع بن نون در جستجوی ولیّ زمان خودش (که در روایات از او به خضر نام برده‌اند) برآمده است. «وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ لَا أبْرَحُ حَتَّى أبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِیَ حُقُبًا» (کهف -۶۰) به یاد آور آن هنگامی را که موسی به خدمتکارش گفت من از سفر باز نایستم تا به محل تلاقی دو دریا برسم یا مدت مدیدی راه بپیمایم.

زمخشری در تفسیرش و نیز علمای لغت کلمه حقب را به زمانی معادل هشتاد سال تفسیر کرده‌اند. یعنی اگر انسان تمام مدت عمر خود را در جستجوی این انسان کامل که نماینده الهی است برآید تا او را بیابد و نفس خود را برای تربیت و رشد تحویل او‌ دهد، ارزش دارد.

شیخ داود قیصری در مقدمۀ مفصل «مطلع خصوص الکلم فی شرح فصوص الحکم» دربارۀ مقام قطبیت می‌نویسد: «قبل انقطاع النبوة یکون القائم بالمرتبة القطبیة نبیاً ظاهراً کابراهیم علیه السلام و قد یکون ولیا خفیاً کالخضر فی زمان موسی علیهماالسلام …» یعنی پیش از ختم دور نبوت به پیامبر اسلام، این مقام قطبیت یا از آن پیامبری بوده که رسماً دعوی نبوت هم داشته و در بین مردم به دعوت ظاهری هم مشهور بوده است و یا اینکه از آن ولیی از اولیای خدا بوده که فقط دارای جنبه ولایتی و یلی الحقی بوده است مثل خضرعلیه‌السلام که دارای دعوت  رسمی نبوت نبود بلکه فقط به ارشاد و هدایت طالبان دعوت باطنی و رشد و کمال معنوی آنها می‌پرداخت. 

چنانکه امام علی‌علیه‌السلام در حدیث بلندی خطاب به کمیل بن زیاد نخعی که در جوامع روایی شیعه متواتراً نقل شده است، می‌فرمایند: «لاَ تخْلُو اَلْأرْضُ مِنْ قَائِمٍ بِحُجَّةِ اَللَّهِ إِمَّا ظَاهِرٍ مَشْهُورٍ وَ إِمَّا خَائِفٍ مَغْمُورٍ لِئَلاَّ تَبْطُلَ حُجَجُ اَللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ» یعنی زمین هیچ‌گاه از حجّت الهی خالی نیست.

و سلسله حجج الهی از آدم تا خاتم و از خاتم تا انقراض عالم بطور منصوص پیوسته در جریان است. 

به عبارت دیگر آنطور که از فحوای کلام قیصری استنباط می‌شود موسی‌عپس از اینکه مراحل اولیه سیر و سلوک را در نزد شعیب‌ع طی کرد، از جانب او مأمور هدایت و نجات قوم بنی‌اسرائیل شد و در بازگشت به مصر در وادی طور مکاشفه‌ای برای او دست داد که شرح آنرا می‌دانید و پس از غرق فرعون و جنود او در رود نیل و سال‌ها سرگردانی قوم او در تیه، به او خبر رسید که شعیب از دنیا رفته و امر قطبیت و خلافت الهیه بر خضر قرار گرفته است و او دارای «نصّ» خلافت است لذا در جستجوی او برآمد تا با او تجدید بیعت کند و علامت یافتن او زنده‌شدن ماهی بود که در حضور ولیّ خدا و با ملاقات او، ماهی دل طالب زنده می‌شود که از آن به «اثر» تعبیر می‌شود. چرا که ولیّ خدا به ینبوع الحیاه (چشمه آب زندگانی) که ولایت است دست یافته و طالبان را از آب حیات معنوی سیراب می‌سازد. 

وقتی موسی، خضر را یافت از او متواضعانه درخواست کرد که او را به شاگردی بپذیرد تا با او همراهی کند و از علم خود به او بیاموزد تا به «رشد» و بالندگی معنوی برسد. «هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى‌ أنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً» (کهف – 66) 

پس حقیقت رشد و ترقی و تعالی روحی و معنوی فقط در مرافقت و همراهی ولیّ حیّ بدست می‌آید. و اگر کسی منکر ولیّ حیّ باشد و از بیعت با او امتناع کند به راه غی و گمراهی رفته است و اگر ادعای رشد بکند، ادعایی گزاف و دعوی بی‌معنی است. 

قیصری می‌گوید موسی در ظل عنایت خضر مراحل عالیه سلوک الی الله را طی کرد تا به عالی‌ترین درجات توحید بار یافت و خضر او را به جانشینی خود تعیین کرد و به او فرمود: «هذا فراق بینی و بینک» یعنی دیگر کار تو با من تمام شد و آنچه لازم بود به تو آموختم. جناب سلطانعلیشاه درباره این آیه حدیثی از امام صادق‌علیه‌السلام روایت می‌کنند که فرمودند «دیگر چیزی از کارهایش باقی نمانده بود که خضر به موسی خبر دهد» و لذا خضر او را مرخص فرمود. شمس تبریزی هم درباره این مطلب می‌گوید: «موسی بیدار شد، دید دلبر شده، شمع مرده، ساقی خفته»

التماس دعا

یاعلی مدد


 ۱- مگر آن کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و کارهای شایسته کنند. خدا گناهانشان را به نیکی‌ها بدل می‌کند.

مقالات مرتبط

۲ Comments

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

همچنین بررسی کنید
Close
Back to top button