شبهای نداهای صوفیانه
هــو
۱۲۱
در مقدمه عرض کنم که تاکید من در این نوشتار بر آثار و اشعار عرفانی به معنی خلط واژه عارف و شاعر نیست زیرا عارفان بسیاری بوده و هستند که خطی ننوشته اند و شاعران بسیاری بوده و هستند که بویی از عرفان نبرده اند.
مکتب تصوف که می توان آنرا اصل و عصارۀ دین و جنبه باطنی همه ادیان ابراهیمی دانست در طول تاریخ حیاتش پیروانی در تمامی سرزمین های اسلامی داشته و دارد و مختص یک ملت و یک کشور نیست.
ولی بسیاری از اکابر و مشاهیر صوفیه اصالتاً از سرزمین پارس و پارسیزبان بوده اند. البته این دلیلی برای نادیده انگاشتن صوفیان غیر پارسی زبان نیست. به عنوان مثال شاعران صوفی چون ابن فارض و محیالدین ابنعربی که دارای اشعار ارزشمندی به زبان عربی هستند. همچنین در نواحی آناتولی صوفیان ترکزبانی مانند یونس امره میزیسته اند که از شعرای مشهور صوفیه بوده اند.
و نیز در شبه قاره هند، صوفیان شاعر مشهوری بوده اند که نامشان در تاریخ تصوف ثبت است. در ناحیه پنجاب بزرگانی چون فریدالدین گنجشکر یا سلطانباهو یا وارثشاه یا سید عبدالله شاه قادری مشهور به بلهیشاه پرورش یافته اند که اشعار عارفانه لطیفی دارند.
با تمام اینها ولی تمام محققین بر این مطلب اذعان دارند که مولانا جلالالدین محمد بلخی رومی، بزرگترین و متنفذترین شاعر صوفی در طول تاریخ است. همچنین بدون شک اشعاری که صوفیان به زبان فارسی سروده اند چه از نظر مقدار و چه از نظر عمق و محتوا در حدی است که زبان شیرین فارسی را از سایر زبانها متمایز میسازد و یکی از مهمترین عوامل گسترش اسلام در سرزمین های آسیای مرکزی و هندوستان همین آثار ادبی عرفانی به زبان فارسی بوده است.
بقول حافظ
شکر شکن شوند همه طوطیان هند
زین قند پارسی که به بنگاله میرود
اصل و اساس تصوف و خاستگاه آن بی شک تعالیم قرآن و سنت نبوی و عترت پیامبر علیهمالسلام است.
مکتب تصوف در هر سرزمینی که پا گذاشته مفاخری را پرورش داده که موجب مباهات و فخر مردمان آن بوده و خواهند بود. بزرگانی چون شیخ ابومدین، محیالدین ابنعربی و ابن فارض مصری و ابو الحسن الشاذلي و عبد الله ابن علوي الحدّاد و عبدالغنی بن اسماعیل النابلسی و احمد العلاوی و بزرگان دیگری که نام آنها در تذکرة های صوفیه ثبت است و بسیاری دیگر، در جوامع غیر پارسی پرورش یافتند.
ولی سرزمین پارس بستری حاصلخیز برای این مکتب ستبر بوده بگونه ای که این افتخار را دارد که بزرگانی از صوفیه را پرورش دهد که فخر آسمان تصوف هستند.
عرفان و تصوف میراثی گرانقدر است که پاسداشت آن از یک سو موجب گرایش جامعه به ارزش های معنوی می شود و از دیگر سو موجب سر بلندی یک کشور در بین سایر ملل می شود. ولی متاسفانه ایران، امروز پاسدار این میراث معنوی به نحوی که درخور آن باشد نیست و از سوی مادیگرائی دنیای مدرن و قشریگراییِ متحجرین مورد حمله قرار گرفته است.
آنچه که در پست اینستاگرام تقدیم گردیده، گوشه هایی از ذکر و سماع و موسیقی و نشید صوفیانه است که در سالن اپرای سلطنتی عمان در ماه مبارک، شبهای زیادی به آن اختصاص داده شده بود، و با دیدن آن بسیار افسوس خوردم که عمان با سابقه تاریخی کمی که تصوف در آن دارد، چگونه از این فرصت استفاده میکند. همینطور طبق گزارش National News، در شبهای رمضان در مصر، در خانۀ اپرای قاهره، بسیاری از شبها برنامه ذکر و سماع و نشید برگزار میشده است که این مطلب چند حُسن دارد ولواینکه جنبههای معنوی آن را در نظر نگیریم:
اول اینکه تصوف در طول تاریخ حیاتش علیرغم فراز و فرودها، درکل بیشتر از هر مکتبی پیام آور صلح کل و مهربانی بوده، درنتیجه پشتیبانی از تصوف و پرورش تفکر آنان خود میتواند عامل صلح و آرامش در اجتماع باشد. و اشاعه فکر و روش صوفیان لزوماً رواج سلاسل صوفیه نیست و حتی اگر حکومتی موافق توسعه سلاسل صوفیه نیست، خوب است که مانع اشاعه تفکرات بزرگانی چون عطار و مولوی و روزبهان بقلی و … نباشد.
دوم اینکه تصوف بخش معظمی از فرهنگ و تمدن ایرانزمین است که هویت ایرانی به آن بسته است. شعر و ادبیات فارسی هویت هر ایرانی را شکل میدهد و بخشی از شناسنامه فرهنگی مردم این سرزمین است. شعر و ادبیات پارسی بدون بزرگانی چون احمد غزالی و ابوحامد غزالی و رشیدالدین میبدی و سهروردی و عزالدین محمود کاشانی و خواجه عبدالله انصاری و نجمالدین کبری و نجمالدین رازی و ابوالحسن بستی و هجویری و روزبهان بقلی و عطار و مولوی و عراقی و بسیاری دیگر از بزرگان صوفیه، کاملاً عقیم و بیجان میشود، درنتیجه اگر کسی در فکر حفظ میراث ستبر پارسی است، نمیتواند این مهم ترین بخش آن را نادیده انگارد کمااینکه نمیتوانند زرتشت و کوروش را نیز از آن حذف کنند. ولی گویا عدهای تعمداً و از روی غرض و مرض سعی بر نابودی هویت ایرانی دارند.
و متأسفانه بسیار مشمئزکننده است که عدهای بنام دین این کار را میکنند درصورتیکه ایرانیان مسلمان بااینکه به اسلام اعتقادی راسخ و خالصانه داشتهاند تنها کشوری بودند که ضمن پذیرش اسلام زبان و فرهنگ خود را حفظ کردند و حتی برای برگزاری مراسم سال نوی خود از محضر امام جعفر صادق (ع) اجازه گرفتند. امروز هم اسلام حقیقی عامل نابودی هویت ملی ایرانیان نیست و این متحجرین هستند که به دنبال نابودی هویت اسلامی-ایرانی مردم این سرزمین هستند و سعی در برقراری قرائتی خشک و متحجرانه از اسلام دارند که هیچ عقیده ای را بر نمیتابد. قرائتی از دین که بوداهای بامیان را نابود میکند، مقابر صوفیه را با خاک یکسان میکند، مراسم صوفیه در مقابر و اماکنشان را تعطیل میکند و موزهها را غارت میکند. متحجرینی که تمدن و فرهنگ را مانع و سد بزرگی در مقابل خود می بینند و سعی در نابودی آن دارند.
سوم اینکه اگر ذرهای عقل اقتصادی هم می بود ازایندست برنامهها میتوانست برای جذب توریست و مخاطب بسیار مفید باشد. یکی از بزرگترین منابع درآمد ترکیه صنعت توریسم است و ما میبینیم که چگونه دولت و مردم ترکیه با آغوشی باز پذیرای مولانا و برنامه های منتسب به او هستند درصورتیکه مولوی شاعری پارسیگوی بود که برخی از متحجرین هنوز هم مثنوی وی را با انبر جابجا میکنند چون درکی از دکان وحدت ندارند.
امیدوارم که زعمای قوم و متنفذین اجتماعی فارغ از عقیده و روششان در فکر حفظ هویت این سرزمین باشند و کمی به خود بیایند تا استفاده از این فرهنگ غنی فراگیر شده و محدود به سالکان طریقت و مجامع تحقیقی و موزهها نباشد. پس پاس حرمت آنان را بداریم و از این فرصت ها و ظرفیت های فرهنگی برای گسترش فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی استفاده کنیم.
التماس دعا،
یاعلی مدد
ممنون از وقت گرانبهای شما قربان و کلمات ارزشمندی که به اینزیبایی بهدست شما معانی پیدا میکند 🌹برقرار باشید ان شالله