مطالب
پرطرفدار

کلک خیال‌انگیز

هو
۱۲۱
 
استاد محترم  
جناب آقای رسول جعفریان
سلام علیکم
امیدوارم که روزگارتان به کام باشد تا بتوانید با فراغ بال به تحقیق و تفحص در تاریخ اسلام پرداخته و علاقه‌مندان این رشته از نتیجه مطالعات شما همچنان بهره مند باشند. 
سابقه آشنایی بنده با نوشته‌های جنابعالی به دوران تحصیلم در مقطع دکترا برمی‌گردد. در آن زمان از مطالعه تالیفات شما لذت می‌بردم، استاد راهنمای حقیر مرحوم دکتر لئونارد لوییسون رحمة الله علیه که متوجّه علاقه بنده به شما شدند، فرمودند: (با این که بعید می‌دانم ایشان به تو وقت بدهند، ولی تو سعی‌ات را بکن که وقتی برای مصاحبه بگیری) بنده هم اطاعت آن بزرگوار را کردم ولی موفق هم نشدم که دیداری با جنابعالی داشته باشم.
در تحقیقاتم از کتاب‌های شما به خصوص (دین و سیاست) بسیار استفاده کردم و با اینکه رشته تحصیلی و حیطه مطالعات مورد علاقه من، تصوف و تاریخ آن است و در نوشتارهای شما شواهد متعددی دال بر عدم مرافقت و موافقت شما با مکتب ستبر تصوف می دیدم ولی چون از جاده تحقیق و انصاف خارج نشده بودید از نوشتارهای شما استفاده می کردم و با افتخار به آن ارجاع می‌دادم.
حقیر در مکتبی تربیت شده‌ام که از هر واقعه و مطلب و اتفاقی درسی بیاموزم و حال چه بهتر که نوشتار تحقیقی از سمت یک عالم مذهب جعفری باشد که حقیر افتخار پیروی از آن مذهب را دارم. با این مقدمات که عرض شد و با این سطح از علم و دانش که از شما سراغ داشتم، انتظار نداشتم که ببینم شما در نوشته‌های خود از جاده انصاف خارج شوید. اما پیش از پرداختن به شکوائیه مایلم خاطره ای را نقل کنم:
چند سال پیش روزی در موسسه پژوهشی فلسفه و حکمت به همراه جناب دکتر شهرام پازوکی عزیز با آقای دکتر محسن کدیور دیداری داشتم و بعد از مطرح شدن مباحثی درباره تصوف، جناب دکتر کدیور صحبت بسیار دلنشینی فرمودند که برای بنده و روش تحقیقم درباره مکاتب دیگر فکری و دینی بسیار راهگشا بود. ایشان گفتند: «من به عنوان یک روش، تصوف را برای خودم و زندگی خودم به کار نمی بندم و اصلاً پیروی هم نمی‌کنم ولی نمی‌توانم حقایق را زیر پا بگذارم و شکی نیست که در “بسیاری” از مواقع تصوف هرجا رفته است، پیام‌آور صلح بوده است.»
در اینجا انصاف یک محقق را می‌توان به خوبی دید. البته یک محقق می تواند منتقد سرسخت یک مکتبی باشد و آن را رد کند ولی از یک دانشمند محقق انتظار شنیدن سخنان عجولانه و آلوده به تعصب نیست و از آن بدتر آنکه مکتبی را به تمسخر بگیرد.
خوشبختانه ما در دوران آقا محمد باقر بهبهانی و آقا محمد علی بهبهانی (صوفی کش) نیستیم که دمار از مکاتب اخباری و صوفیان درآورید. گرچه عدّه‌ای از متحجرین و متعصبین چنین مقاصدی داشتند ولی شما که خود را محقق و نزدیک به تفکر اصلاح می دانید چرا؟
باید عرض کنم، چون شما را مرافقتی با تصوف نیست، این عریضه را کمتر مزین به الهامات روح‌نواز بزرگان شاعری چون عطار و مولانا و دیگر مشاهیر ایران زمین که از صوفیه بودند می‌کنم ولی خدا را شاکرم که ائمه معصومین (ع) که مورد توجه شما هم هستند و بنده هم با تمام کاستی‌ها افتخار پیروی آنها را دارم، سخنانی دارند که مهر تأییدی است بر عرایض حقیر. وقتی که حضرت علی می فرمایند: الإنصافُ يَرفَعُ الخِلافَ، و يُوجِبُ الائتلاف. پس چه بهتر که با انصاف خود اختلافات را رفع و موجبات الفت را بوجود آورید. شما نه تنها یک محقق هستید که ملبس به لباس علمای مذهب جعفری هستید، پس کاش عليكم بالجماعة؛ فإنَّ يدالله عَلَى الفسطاط، را سرلوحه خود قرار می‌دادید و با تمسخر، باعث دل آزردگی عده ای نمی شدید.
البته در این جا باید چند جمله عرض کنم که خود جنابتان به این مطلب اذعان دارید که شعر صوفیان در روح و جان مردم ایران ریشه دوانده کما اینکه خطاب به حجت الاسلام سبحانی فرمودید: «این را بدانیم که ادبیات عرفانی و تصوف دست کم در زبان فارسی و در عمق جان ایرانی فراگیر بوده و هست، و وقتی شما به جان آن می‌افتید و با یک نهاد تبلیغی علم مخالفت با آن بر افراشته و علیه آن مقاومت می کنید، شمار زیادی را از خود می‌رانید.» و متاسفانه رفتار تند امروز شما در بسیاری از موارد موجبات همین آزرده شدن و رانده شدن را فراهم آورده است.
زمانی که مطلب جنابعالی درباره سخنرانی استاد عزیز و شریف جناب پروفسور محمدعلی امیر معزی را دیدم از روی ارادتی که به ایشان داشته و دارم و در بعضی از امور تحقیقی از ایشان مشورت خواستم، و از دریای علم ایشان آموختم، در صدد جوابی بودم. حقیقت در آن مطالب شما که چیزی جز یک جواب عجولانه نبود که «اَلعَجَلُ يُوجِبُ العِثارَ» (شتاب‌كارى موجب لغزش است) سعی داشتم مطلبی بنویسم و آرزو می‌کردم که کسی که به استادی قبولش داشتم کاش کمی تأنی ورزیده بود. خواستم این حدیث را خطاب به شما در صفحات مجازی‌ام منتشر کنم که: «مَن تَأنّى أصابَ أو كادَ، و مَن عَجِلَ أخطَأ أو كادَ.» (هركه تأنّى ورزد به مطلوب رسد، يا به آن نزديك شود و كسى كه شتاب كند به خطا رود، يا در آستانه خطا قرار گيرد.) که باز هم چون شما را از لحاظ وسعت تحقیقات در سمت استادی خود می‌دیدم، جسارت نکردم تا در نهم تیرماه سال جاری؛ در کانال تلگرامی جنابعالی، متوجه بازنشرمقاله‌ای از جنابعالی شدم که در سال ۱۳۸۶ منتشر شده بود با این عنوان “اداره کشور با استخاره و غیب گویی / جای شاه نعمت الله ولی خالی! “.
از همان اول با خواندن عنوان مقاله مشکل داشتم و به قول خود شما، چرا به موضوعی اشاره می‌کنید که (بوی تفرقه و تشتت می دهد.) و به خودتان اجازه می‌دهید به شخصی جسارت کنید که نه تنها برای عده زیادی مقدس و محترم است بلکه شخصیت تاثیرگذاری در تاریخ تصوف ایران بوده است. شما در آن نوشته از اعمال خرافی شاه سلطانحسین گفته‌اید و در ادامه فرموده‌ اید: (تاریخ ایران پر از این خاطره هاست و بسا بسیاری از بدبختی های این ملت، ناشی از اعتماد به همین منجمان بود.) و بعد به خرافات دوران قاجار اشاراتی فرمودید و یک دفعه بی‌ربط فرمودید: (ای‌کاش شاه نعمت الله ولی هم زنده بود و باز هم عجایب غرایبی که رخ خواهد داد می‌گفت و برای مدتی مردم را سرگرم می کرد و می‌خواند:
قدرت کردگار می بینم
حالت روزگار می بینم
حکم امسال صورتی دگر است
نه چو پیرار و پار می بینم
در خراسان و مصر و شام و عراق
فتنه و کارزار می بینم
و برو تا آخر)
استاد ارجمند، من به عنوان شاگرد نباید این مطلب را عرض کنم که تاج را علامه محمدباقر مجلسی بر سر شاه سلطانحسین صفوی گذاشت. و همین علامه مجلسی بود که احادیث فراوانی را جمع آوری کرد مبنی بر اینکه دولت صفویه همان حکومتی است که طلیعه حکومت جهانی امام مهدی (عج) است. از طرفی می دانید که سرکوب صوفیان که از زمان شاه عباس شروع شده بود در زمان شاه سلطانحسین به اوج خود رسید، پس شاه سلطانحسین صفوی به طبقه علماء نزدیکتر بود یا مثلاً درباره کسانی مانند میرزا ابوطالب زنجانی و سید حسین بحرینی که ملبس به لباس علماء بودند و در موضوعات مختلف مملکتی برای مظفرالدین شاه و محمدعلی‌شاه قاجار استخاره می‌گرفتند که دیگر جای تردیدی نیست. 
در اینجا بنده قصد ندارم که ادعا کنم که تصوف در طول تاریخ هزار ساله‌اش دچار خرافات نشده است، هرگز! بلکه در اینجا تعجب بنده از آسمان و ریسمانی است که شما به هم بافتید و در آخر طعنه‌ای به حضرت شاه نعمت الله زدید در صورتیکه بد نبود وقتی که دو مثال فوق را زدید، سری به کتاب قصص العلماء می‌زدید، به طور حتم در آنجا بدون نیاز به تلاش، شواهد فراوانی را برای سرگرمی می‌یافتید، هر چند که نیک مشخص است که تمسخر و طعنه به علماء هرچند خود ملبس به آن لباس باشید، عقوبت خواهد داشت.
مطلب دیگر اینکه بنده به عنوان یک ارادتمند به حضرت شاه نعمت الله (نه یک محقق) شاید بنا به حال درونی‌ام به این شعر، پیش بینی و مکاشفه حضرت شاه نعمت الله اعتقاد داشته باشم اما شما را که نه موافقتی است و نه مرافقتی، بهتر بود کمی درباره این شعر و انتسابش به حضرت شاه نعمت الله ولی تحقیق و تفحص می‌کردید.
جنابعالی که هم از طبقه علماء هستید و هم استاد تاریخ، قطعاً درباره تاریخ مکاشفه در ادیان خصوصاً ادیان ابراهیمی، اطلاعات کافی دارید. به عنوان نمونه به مکاشفات حزقیال نبی و یا اشعیا نبی در عهد قدیم و مکاشفات حضرت عیسی (ع) و جناب یوحنا در عهد جدید اشاره می‌کنم که خوب است به آنها توجّه کنید.
از این دست مکاشفات در بین مسلمانان و صوفیه هم بوده است. اکثر صوفیه در دستینه‌های خود به مشاهده و مکاشفه اشاره کرده‌اند و مراتب آن را توضیح داده اند که مربوط به قلب آن عارفی است که برای او مکاشفه دست داده است. سراج طوسی در کتاب اللمع فی التصوف می‌فرماید: «الکشف بیان مایسترعلی الفهم، فیکشف عنه للعبد کأ‌َنَه رأی عین.» و آثار بزرگانی چون ابن عربی نیز سرشار از این دست مکاشفات است. ابن سینا نیز در نمط نهم اشارات و تنبیهات درباره مکاشفه جملات نغزی دارد که شما را به آن ارجاع می‌دهم.
این کشف در قلب عارف اتفاق می‌افتد که مختص اوست. پس حتی این پیش‌بینی‌ها ‌و مکاشفاتی که برای عرفای صوفی اتفاق می‌افتد مشاهدات و مکاشفات قلبی یک شخص است. و این تجربه معنوی در بین حکیمان شیعه چون سید حیدر آملی هم بوده که کشف را مقرر برای اهل الله می‌داند و حتی معتقد است که برای غیر هم رشحاتی رخ می‌دهد. همین مکاشفات را بزرگان متاخر از طبقه علماء هم داشتند چون مرحومان سید علی شوشتری، ملاحسینقلی همدانی، سید علی قاضی طباطبائی تبریزی، سید هاشم موسوی حداد و علامه طباطبائی که روایات از این دست در زندگی آنها زیاد است. حال آیا درست است که سخنان و پیش‌بینی‌های بسیاری از علمای عارف را که حاصل مکاشفات درونی است را به سرگرمی برای دیگران تنزل بدهیم؟
بنده به عنوان یکی از ارادتمندان حضرت شاه نعمت الله ولی این شکوائیه را منتشر کردم و امیدوارم به دست شما برسد و امیدوارم روزی از نزدیک توفیق دیدار شما را داشته باشم. 
حیف است از تصوف بگوئیم و سخن را به بیتی از مولانا مزین نکنیم.
چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد
ملتمس دعا، 
رضا تابنده

مقالات مرتبط

۱۷ Comments

  1. سلام و وقت خوش
    همه چیز عالی و به جا بود
    ان شاءالله طریق همه ی ما طریق انصاف و انسانیت باشه، متاسفانه این نگاه های غیر منصفانه و مغرضانه بیشتر در جوامعی که ادعای حکومت دینی میکنند به خصوص حکومت اسلامی، بسیار بسیار بیش از کشورهای غربی و غالبا کشورهایی با دیدگاه سکولار است، در صورتیکه سیره ی ائمه و بزرگان دین اسلام چیز دیگری بوده، نگاهی به حکومت داری حضرت امیرالمومنین بیندازیم، در کتب و روایات (فارغ از صحت مطالب) ببینیم در مورد حکومت مهدی موعود عج چه مطالبی در مورد نحوه زندگی حتی دشمنان حضرت داده شده، آنوقت این مطالب رو با وضعیت فعلی جوامع اسلامی مقایسه کنیم، اگر در آن خط حرکت میکنیمو پیرو آن بزرگواران هستیم، پس چرا در جهت عکس حرکت میکنیم، به هر حال «فرق دارد ادعا با مدعا»
    جناب آقایدکتر رضا تابنده، فرمایشات شما کاملا به جا و درست بود.

    1. سلام آقای دکتر رضا تابنده گرامی. متن بسیار محققانه و مؤدبانه شما بسیار بجا و مفید حال بسیاری از موافقان و مخالفان تصوف است. در راهی که می روید موفق باشید.

  2. کلام برنده شما از نفس ملکوتی مولا و محبوب بی همتا ، جان تازه ای است که بر پیکره اشتیاق می دمد . پاینده و سربلند حضور بزرگان ، یا علی

  3. درود بر شما با این متن اموزنده و هر شخص بیطرفی که ببیند متوجه می شود که از جاده اعتدال خارج نشدید.

  4. با عرض سلام حضور محترم مولازاده گرامی جناب آقای دکتر رضا تابنده
    از شما کمال تشکر و سپاسگذاری را دارم بابت جواب بجا و درست و بی کم کاست باشد که ایشان به گوش گیرند

  5. سلام و درود
    درود بر شما جناب دکتر
    بسیار هوشمندانه و بجا وبا دلیل و منطق زیبا بیان فرمودید.
    متشکرم از بیان شیوا و متن عالی.
    پایدار و مانا باشید.

  6. با سلام خدمت مولا زاده گرامی
    آقای دکتر رضا تابنده
    بسیار زیبا بود.
    آرزوی سلامتی و صحت مولانا المُعظم و سیدنا المکرّم حضرت آقای حاج مهندس سید علیرضا جذبی و سعادت شما زیر سایه ایشان را از خداوند متعال خواستارم

  7. سلام قربان شما کردم عموم مردم از این عالمان توخالی گذشتند شما چرا نمیگذرید اینها قرار بود برای عوام راهگشا باشند الان برای خودشان هم گمراهی به ارمغان آوردند و ریشه خود را کنده اند یه سفر به دل مردم ایران بکنید متوجه عرایض بنده خواهید شد

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

همچنین بررسی کنید
Close
Back to top button