Reza Tabandeh
پرطرفدار

وحدت وجود در سلسله نعمت اللهی

‌ 

کتاب‌های عرفانی قرن‌های دوم، سوم و چهارم هجری عمدتاً دربردارنده مباحث عرفان عملی هستند و صرفاً به علم احوال و مقامات می‌پردازند و یکسره به موضوعات زهد و ورع و محاسبه نفس و ترک علاقه به دنیا و توجه به خدا و شفقت بر خلق و سایر مکارم اخلاق می‌پردازند تا سالک بتواند مقامات و منازل سلوک همچون توکل و تسلیم و رضا و فنا و بقا و … را طی کند. از قرن‌های پنجم و ششم به بعد با احیاء علوم‌الدین غزالی، کم‌کم در کنار پرداختن به مهلکات و منجیات ردپای مباحث نظری در زمینه توحید و قضاوقدر و جبر و تفویض و … نیز در کتب عرفانی پیدا می‌شود و تدریس مباحث نظری کتاب‌های عرفانی در خانقاه‌ها رواج می‌یابد و این گرایش به مباحث نظری با ظهور ابن‌عربی و ادامۀ راه او توسط شارحان آثار وی به اوج خودش می‌رسد به نحوی که علم عرفان نظری با موضوعات خاصّ خود تدوین می‌یابد و تدریس آن به‌صورت شعبه‌ای از فلسفه در حوزه‌های علمی شیعه و سنّی در سرتاسر جهان اسلام متداول می‌شود. اصطلاحاتی همچون وحدت وجود، اعیان ثابته، انسان کامل، اسفار اربعه، تعین، نشئآت وجودی، حضرات خمس و … وارد کتاب‌های عرفانی می‌شود. طبیعتاً چون فهم و درک توحیدی که عرفا از آن دم می‌زنند برای بسیاری از مردم میسر نبوده است، عده‌ای از علما هم به‌موازات گسترش علم عرفان نظری، شروع به ردّیه‌نویسی بر ضد عرفان و تصوف می‌کنند و آثار عرفا را که دربردارنده عقاید عرفاست مورد نقد قرار می‌دهند. عقایدی که برخاسته از سیروسلوک عرفا بوده است و تا کسی این سلوک معنوی را طی نکند فهم و دریافت آنها را نخواهد داشت و لذا پذیرفتن آنها برایش متعذر است، به قول شیخ محمود شبستری:

سخن‌ها چون به وفق منزل افتاد              در افهام خلایق مشکل افتاد

و لذا اغلب عرفا و حکما توصیه می‌کردند که مطالب عالی حکمی و عرفانی را به اهلش بازگویید و آن را از نااهل بازدارید. 

در کنار عرفایی همچون قونوی و قیصری ما عرفا و صوفیان شیعه‌ای چون میثم بحرانی و سید حیدر آملی را داریم که از شارحان و مروجان بزرگ ابن‌عربی در قالب عرفان شیعی هستند. سید حیدر، تصوف و تشیع را دو اسم برای یک حقیقت می‌داند و مکتب این دو بزرگوار تا زمان صفویه ادامه پیدا کرد و با حضور حکما متأله چون شیخ بهایی و میرداماد و ملاصدرا در اوج خودش متجلی شد.

ملاصدرا و شاگردانش در صدد تبیین عقلانی مطالب عرفانی برآمدند و سعی داشتند آنچه را عرفا در مشاهدات و مکاشفات خود یافته‌اند به زبان فلسفی تقریر کنند. این کار اگرچه از جهتی به گسترش دانش تصوف و عرفان کمک کرد ولی تالی فاسدی هم داشت و آن این بود که علم عرفان نظری در ردیف سایر علوم مدرسی درآمد و جنبه‌های کلامی و بحثی پیدا کرد. در حالی‌که عرفان و اشراق جزو علوم ذوقی و کشفی هست، نه بحثی و جدلی.

بااین‌وجود این مدرسۀ عرفان نظری در بین سلاسل شیعه صوفیه هم ادامه پیدا کرد. از مروجین بزرگ تفکر ابن‌عربی در سلاسل شیعه، دو سلسله نعمت‌اللهیه و ذهبیه بودند. 

سلسله نعمت‌اللهی یکی از سلاسل معظم شیعه است که یکی از مشخصه‌های آن رواج تفکرات پیروان وحدت وجود و مکتب ابن‌عربی است. از همان زمان حضرت شاه نعمت‌الله ولی، ایشان مشخصاً از عبارات این مکتب در نوشتار خود استفاده می‌کردند و در اشعار و نوشتار خود تفکر وحدت وجودی را رواج می‌دادند. علاقه وافر ایشان به فصوص‌الحکم اظهرمن‌الشمس است. رسائل فصوصیه ایشان، مجموعه چهار رساله است که در شرح و تبیین فصوص مرقوم فرموده‌اند.

گرچه از دوران هجرت سلسله نعمت‌اللهیه به حیدرآباد دکن تا بازگشت آن به ایران منابع زیادی در دست نداریم ولی از اولین قطبی که در ایران بر مسند قطبیت نشست یعنی حضرت حسینعلیشاه اصفهانی، ما تفکرات مکتب ابن‌عربی را در نوشتار آنها می‌بینیم. گرچه حضرت حسینعلیشاه بعد از دوران سخت شهادت حضرات معصوم‌علیشاه و نورعلیشاه بر مسند قطبیت تکیه کرد و رویه سکوت در پیش گرفته و کتمان سرّ می‌فرمود، ولی در رساله «رد پادری» -که در نقد نوشته‌های مارتین پادری کشیش مسیحی- نوشته است اشارات غیرمستقیمی به حقیقت واحد ادیان و اینکه اگر کسی یک پیامبر را رد کند همه را رد کرده است می‌فرمایند که به نظر حقیر می‌تواند متأثر از این مکتب ابن‌عربی باشد. 

البته ایشان به دلیل اوضاع زمانه مطلبی دربارۀ وحدت وجود مرقوم نفرموده‌اند، ولی جانشین ایشان را می‌توان از مروّجین مکتب وحدت وجود دانست.

بعد از ایشان، حضرت مجذوبعلیشاه کبودرآهنگی که یکی از مروّجان این تفکر بودند و به اشخاصی چون سید حیدر آملی و دیگر پیروان شیعه این مکتب من‌جمله میثم بحرانی، ملامحسن فیض کاشانی، و دیگر بزرگان مکتب اصفهان بسیار ارجاع می‌دادند.

ولی مطلب مهم موردنظر بنده این است که این بزرگواران در نوشتار خود از زمان ایشان تا حضرت سلطانعلیشاه شهید از دو نوع وحدت وجود سخن می‌گویند. یک وحدت وجودی که مذموم است، حاصلش همه خدا انگاری و حلول و اتحاد است و دیگری وحدت وجود ممدوح که درباره آن مفصلاً نوشته‌اند. 

از ویژگی‌های حضرت ملاسلطانمحمد سلطانعلیشاه گنابادی‌قدس‌سرهاین بود که دوباره به جنبه‌های عملی عقاید عرفانی توجه خاصی کرد و در کتاب‌هایش مخصوصاً تفسیر بیان السعاده در پی تبیین مقامات عبادت برآمد و مراتب توحید را در سیروسلوک شرح داد. ایشان که خود این مراحل و مقامات را طی کرده بود و آگاه به مواقف و منازل سلوک بود و به خطرات راه کاملاً آگاه بود در ضمن شرح و تفسیر آیات قرآنی این منازل را تشریح فرمود. در آثار ایشان دیگر سخن از بحث‌های فلسفی در اثبات وحدت وجود و رد حلول و اتحاد نیست، بلکه ایشان می‌فرمایند حلول و اتحاد و وحدت وجود از منازل سلوک هستند که سالک الی الله در سیر توحیدی خود بر این منازل می‌گذرد و باید با استمداد از باطن پیر و راهنما از آنها بگذرد تا به حاق توحید الله الصمد قرآنی نایل آید.

یا دربارۀ جبر و تفویض بجای بحث‌های نظری بی‌فایده درباره آن می‌فرمایند جبر و تفویض از منازل سلوک است و فقیر در ابتدای سیر خود، در آثار و افعال خود را دارای اختیار می‌بیند و قلباً معتقد به تفویض است، ولی کم‌کم به جایی می‌رسد که می‌بیند اراده او تحت ارادۀ بالاتری قرار دارد و باز بالاتر که می‌رود ارادۀ خود را کاملاً در می‌بازد و همۀ اراده‌ها را مقهور ارادۀ حق‌تعالی می‌بیند و به عین‌الیقین می‌بیند که فقط یک اراده بر جهان حاکم است و آن مرتبه لمن الملک الیوم؟ لله الواحد القهار است که بروز سلطنت قاهرۀ الهی است و لذا سالک معتقد به جبر می‌شود. این اعتقاد به جبر و تفویض یا امر بین الامرین همه در سیر سالک برای او پیش می‌آید که البته مسئله جبر و تفویض یک مسئلۀ کلامی است که معمولاً صوفیان در طول تاریخ به شدت مخالف علم کلام بوده‌اند و از این رو حتی‌المقدور از مباحث کلامی دوری می‌کردند یا مخالفت می‌ورزیدند؛ لذا حضرت سلطانعلیشاه می‌فرمایند فقیر نباید اگر در سیر خود حلول یا اتحاد یا وحدت وجود یا جبر یا تفویض یا … را دید بعد از افاقه از آن حال، آن را مأخذ عقیده خود قرار دهد، بلکه بکوشد که به همّت پیر از آنها بگذرد و به مرتبه بالاتر مشرف شود.

 و این را هم باید در نظر داشته باشیم که حضرت سلطانعلیشاه طبق شواهد موجود در آثار ایشان و نیز نقل‌قول‌ها و گفتۀ حضرت رضاعلیشاه، تا آخر عمر خود به استاد خود مرحوم حاج ملاهادی سبزواری علاقۀ خاصی داشتند و بسیاری از تفکرات فلسفی ایشان در کنار الهامات ولوی ایشان نشأت گرفته از مکتب حکمت متعالیه ملاصدرا و شارح او حاج ملا هادی سبزواری است. 

هدف از ارائه مطالب فوق ارائه دیدگاه حضرت آقای سلطانعلیشاه در خصوص وحدت وجود بود تا به‌اشتباه از بخش‌هایی از ولایت‌نامه و دیگر کتب حضرت سلطانعلیشاه که در این صفحه منتشر می‌شوند این‌گونه برداشت نشود که ایشان مخالف مکتب وحدت وجود بوده‌اند. 

عارفان دانند راز عارفان                        عارفانه گفتۀ عارف بخوان

جنبش سایه بود از آفتاب                    با تو گفتم سرّ عالم بی‌حجاب

از وجودش سایه می‌یابد وجود             ور نه بی او سایه را بودی نبود

وحدت از ذاتست و کثرت از صفات      وحدت و کثرت بجو از کائنات

گر دو می‌خوانی بخوانش صادقی               ور یکی گوئی بگو گر عاشقی

حق‌تعالی بر همه شیئی شهید              جان من شهد شهادت زو چشید

آیت غیب و شهادت را بخوان           وحدت و کثرت از آن هر دو بدان

غیب باطن دان شهادت ظاهرش            آن یکی اول بگیر این آخرش

حالت و ماضی و مستقبل بدان              حد فاصل حال باشد در میان

گر نبودی حال بودی بی شکی            ماضی و مستقبل ای عاقل یکی

از خط موهوم آن یک دو نمود                 دو نمود اما حقیقت دو نبود

خط موهوم ار نبودی در میان           کی نمودی یک حقیقت در جهان

خوانم از لوح ابد راز ازل                        می‌نوازم تا ابد ساز ازل

حضرت شاه نعمت‌الله ولی

التماس دعا

یاعلی مدد

مقالات مرتبط

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

Back to top button