هو
۱۲۱
شرح حالی از ناخدا خدر(خالو خدر) به روایت رادیو نواحی:
((ناخدا خدر در سال ۱۳۲۷ در شهر بوشهر بهدنیا آمد. در بوشهر برخی لقب خیام را به او دادهاند و بهراستی سبک زندگی و اندیشههایش او را شایستهی چنین لقبی میکند.
او مردی است شیرینسخن که گفتوگوهای هر روزهاش را با حکایات سعدی، اشعار خیام، حافظ و فردوسی در میآمیزد و مزین میکند.
بهگفتهی خودش، در دوران تحصیل در مدرسهی سعادت بوشهر، که بعد از سال ششم دیگر ادامه نیافت، بهواسطهی معلم ادبیاتش به شعر و موسیقی اصیل بوشهر علاقهمند شد. او معتقد است مدارس در حال حاضر شعر و ادبیات به دانشآموزان نمیآموزند.
پدر خدر فلوت مینواخت و آواز میخواند. او هنگام بیان خاطراتش به یادگیری فلوت و آوازخوانی به روش سینهبهسینه از پدرش اشاره میکند و میگوید:
«مو نُتی نخواندُم! بابام خودش ادبیات میخوند و نی میزد، مو هم پیشش یاد میگرفتُم».
پیش از انقلاب، روی لنج کار میکرد و ناخدا بود. پس از انقلاب، در زمان جنگ ایران و عراق، راهی جبهه شد. او در خاطراتش مدام به آن دوران رجوع میکند: «مو هشت سال توی جنگ بودُم، آثار جنگ هنوز توی بدنُم هست. اون دوران برای رزمندهها میخوندُم».
خدر برای احیای موسیقی بوشهر تلاشهای بسیاری کرده است. میگوید پس از جنگ محافل شبانهای در منزلش برای بزم و موسیقی داشته است:
«شبها چای و قلیان میآوردیم و همگی دور هم میخوندیم».
او که همچنان با بیش از ۷۰ سال سن مستانه میخواند و میرقصد، از پیشکسوتان رقصهای آیینی و عرفانی در بوشهر است.
ساز ناخدا خدر فلوت است و تمام فلوتهایش را هم خودش میسازد. میگوید هرکس فلوتی بخواهد مجانی برایش میسازد.
خیامخوانی در بوشهر آمیختهای است از ابیات خیام و اشعار محلی بوشهر، اما خدر تأکید میکند محتوای خیامخوانی باید اشعار خود خیام باشد، در غیراینصورت، دیگر خیامخوانی نیست، چیز دیگری است. او معتقد است امروزه اشعار خیام را پیش پاافتاده و مبتذل کردهاند و اجراها متانت و وزانت شایستۀ آن را ندارند.
اشعار خیام در مراسم حنابندان، ختنهسوران، محافل جشن و شبنشینیها خوانده مىشود. این مراسم معمولاً از نیمهی شب آغاز و تا سحر، همراه با رقصی عرفانی، که خاص این مراسم هست، ادامه دارد. خیامخوانی در بندر بوشهر بهنوعی با فضای شهری و محافل بزرگان مرتبط است.
مجموعهی پیش رو شامل گفتوگوهای متعدد با ناخدا خدر است. هرچند، این مجموعه، مدعیِ بازتاب هرآنچه در سینهی ناخدا وجود داشته نیست، بلکه صرفاً تلاشیست برای ثبت گوشهای از گنجینهی نهفته در او که گویی در سیمای خیامخوانی، فلوت، شروه، نیمه و … بازنموده میشود.
وقتی درانتها از انگیزهاش برای خواندن پرسیدیم، گفت:
«میخونُم که موسیقی اصیل بوشهر نِره زیر خاک».
متن فوق، شرح حال کوتاهی از ناخدا خدر بود.
متاسفانه امروزه افرادی با نگاهی واپس گرا و انحصارگرا به فرهنگ غنی موسیقی اصیل ایرانی می نگرند.
ای کاش این نگاه های متحجرانه جای خود را به گرایشی بدهد که به موسیقی های محلی به چشم میراث فرهنگی بنگرند که همچون یادگاری از نسلهای پیشین به ما رسیده و باید آنرا ارج نهیم و همچون امانتی به نسلهای بعدی منتقل کنیم.
التماس دعا،
یاعلی مدد
در ود
هلاک ما به بیابان عشق خواهد بود