۳ در باب موسیقی – قسمت
از نمونههای تاریخیِ برخورد مرتجعین و قشریون با موضوع موسیقی، نمونههای فراوانی را میتوان مثال زد که متحجرین به اسم دین و دیانت، موسیقی و سازهای موسیقی را بهانهای برای برخورد با افرادی میکردند که بر قلبهای مردم حاکم بودند و در این زمینه برای کنار گذاشتن آنها از هر بهانهای فروگذار نمیکردند. از این جمله میتوان به داستان مشتاق اشاره کرد.
در ادامۀ بحث غنا، تعاریف متعدّدی در بین فقها از آن شده است که هفتتا که به نظر بنده مهمترین آنان است بشرح ذیلاند؛
معروفترین تعریف غنا که در “مجمع الفائدة و مفاتیح الشرایع” آمده است غنا را «کشش صوت و آوازی که مشتمل بر ترجیع و طرب است.» معرفی میکند، یعنی کشیدن صدا همراه با گرداندن در گلو (ترجیع) در صورتیکه طربآور باشد. بنابر این تعریف، آوازی که در آن ترجیع باشد ولی طربآور نباشد یا بالعکس طربآور باشد اما ترجیع نداشته باشد، غناء محسوب نمیشود، مگر آنکه گفته شود طربآوری بدون ترجیع منبعث نمیشود و آواز بدون ترجیع طربآور نخواهد بود، چنانکه برخی اینگونه گفتهاند و برای دریافت اطلاعات بیشتر میتوانید به “رسالة الغناء” جلد یک، یا کتاب “مفتاح الکرامة” جلد هشتم مراجعه بفرمایید.
تعریف دیگر آن در “قواعد الاحکام” آمده است که میگوید غنا، گرداندن آواز در گلو و کشیدن آن است. تعریف سوم که در کتاب “السرائر و نهایة الاحکام” ذکر شده است، این است که غنا، “آواز طربآور” است. تعریف چهارم که در حاشیۀ “مجمع الفائدة” و “جامع الشتات” و “التنقیح الرائح” آمده میگوید که آنچه را که عُرف غنا میداند غنا است.
در “الروضه البهیة” در تعریف غنا آمده است که کشیدن صدا همراه با گرداندن آن در گلو، در صورتیکه طربآور باشد و یا آنچه در عرف غنا نامیده میشود، هرچند طربآور نباشد. در تعریف ششم از غنا آمده است که غنا کشیدن صداست و گرداندن آن در گلو با کیفیتی خاص که طربآور بوده و مناسب مجلس فاسقان و فاجران و آلات لهو است و در منابع زیادی منجمله “هدایة العباد” گلپایگانی و در “وسیلة النجاة” به آن اشاره شده است.
تعریف هفتم در “مصباح السعادة” بخش غنا و موسیقی مندرج است که میگوید آواز لهوی که اهل فسق و فجور در مجالس لهو و لعب میخوانند، خواه تنها ترجیع داشته باشد یا طربآور باشد یا هر دوی آنها.
تعاریف فوق، تعاریف اصلی از غنا بود، ولی تعاریف دیگری هم در کتب فقهی هست که این تعاریف را با هم مخلوط کردهاند.
با توجه به تعاریف مذکور میتوان گفت که تعریفی واحد برای واژۀ غنا وجود ندارد. به همین دلیل هم امروز مراجع تقلید شیعیان اصولی نیز نظری واحد یا فتوائی واحد در این زمینه صادر نکردهاند و حتی دربارۀ خواندن بانوان هم نظری واحد نداشتهاند. وقتیکه از مراجع پرسیدهاند که آیا گوشدادن به صدای آواز بانوان با اشعار حافظ و سعدی و مولوی و … ایراد دارد و چه حکمی دارد؟ آنها جوابهای متفاوتی دادند. آیتالله وحید و آیتالله صافی و آیتالله فاضل و آیتالله مکارم آن را جایز ندانستهاند. در صورتیکه آیتالله سیستانی و آیتالله تبریزی و آیتالله نوری در جواب گفتهاند: «گوش دادن به آواز زن اگر غنا نباشد و باعث التذاذ جنسی و تهییج شهوت نشود و مفسدههائی بر آن مرتکب نگردد، اشکال ندارد.» و بدین ترتیب میبینیم که لاجرم اتفاقنظری بین مراجع اصولی وجود ندارد و مخالفین و موافقین حکم هم تفسیرها، سنتها و احادیثی له و علیه این مطلب دارند.
منتج از مطالب فوق در مورد غنا چنین به نظر میرسد که ایجاد فضای مناسب و تربیت معنوی و اخلاقی انسانها برای داشتن تقوای فکری و داشتن زندگیای اخلاقمدار بسیار مفیدتر از پاک کردن صورت مسئله است. و باید در نظر داشته باشیم که طبق سخنان معروضه، این مطلب بیشتر به تفکر و تحریکپذیری شخص شنونده بستگی دارد، نه آواز بانوان، و صد البته که آواز هرکسی هم باید مُلهِم از اخلاق و تقوای عملی و فکری باشد. ولی کاش بزرگان دینی، دل شاگردان را چنان پر از عشق محبوب میکردند که هر هنری و هر زیباییای یادآور معشوق حقیقی میبود. وانگهی کاش امثال بنده و بشریت به این درجه از تقوای فکری برسیم که الحان خوش برای ما وسیلهای برای وصال باشد و آنچنان را آنچنانتر کند.
جبريل همي رقصد در عشق جمال حق
عفريت همي رقصد در عشق يکي ديوه
دیوان شمس