مطالب

در باب موسیقی – قسمت ۱


چه خوش باشد آهنگ نرم حزین                به گوش حریفان مست صبوح

به از روی زیباست آواز خوش            که آن حظ نفس است و این قوت روح

سعدی

زمانی که ما به طبیعت نگاه می‌کنیم حضور ملموس سرودها و نغمه‌ها را می‌شنویم. سمفونی مقتدر صدای امواج یک دریا یا آواز خوش پرندگان، صدای رقص برگان سپیدار با دَمِ باد. این سرودها و نغمه‌ها برای ما آهنگین است و صد البته که موسیقی در عالم خلقت جلوه‌های متفاوتی دارد، گاهی با نغمه و آواز خوش‌الحان همراه است و گاهی نوازش ساز و زخمه و سیم است به دست مغنی؛

مغنی دف و چنگ را ساز ده                     به آیین خوش نغمه آواز ده

و شخص اخلاق‌مدار و عارف، این موسیقی را نشانی از روزگار وصال و بهشت و ازل می‌داند با اینکه عامه شاید وی را درک نکنند که صائب تبریزی می‌فرماید؛

هوالغفور ز جوش شراب می‌شنوم        صریر باب بهشت از رباب می‌شنوم

تفاوت است میان شنیدن من  و تو      تو بستن در و من فتح باب می‌شنوم

هیچ فرهنگ و تمدنی نیست که به نوعی انواع ریتم موسیقی و مقام و نُت در آن نباشد مگر آنکه اخته باشد. و چون موسیقی ریشه‌ای کهن در تاریخ بشریت دارد مستقیم یا غیرمستقیم با بزرگان دینی و پیامبران هم ارتباط داشته و البته در هر دینی مخالفان و موافقان موسیقی هستند، از اینروست که ما مواردی به ظاهر ضد و نقیض در این‌باره می‌شنویم.

در دین مبین اسلام هم همین‌گونه است و این فرهنگ [اسلامی] بزرگانی به عالم موسیقی تحویل داده که بنده در ادامه به چند مثال اشاره خواهم کرد که مشتی است نمونۀ خروار.

و اما اگر از صدر اسلام شروع کنیم خواهیم دید در زمان پیامبر اسلام، وقتی که آن حضرت از جور مکیان به مدینه هجرت کردند، مردمانی که به پیشواز رسول خدا آمده بودند با نواختن دف این شعر را با آواز می‌خواندند که؛

طلع البدر علینا من ثنیات الوداع             وجب الشکر علینا ما دعا لله داع

أیها المبعوث فینا جئت بالأمر المطاع   جئت شرّفت المدینة مرحباً یا خیر داع

و شادی می‌کردند. یا آن روایت نسبتاً معتبر دیگر که گروهی از سودان آمده بودند و با آلات موسیقی محلی خود می‌نواختند. نه تنها حضرت رسول(ص) آنها را منع نکرد که با همسرش عایشه از پنجرۀ خانۀ خود آنها را نگاه می‌کرد. هنری جورج فارمر ایرلندی در کتاب «A History of Arabian Music» می‌نویسد؛ عاصم پسر خلیفۀ دوم عمر بن خطاب موسیقیدان بود. فارمر با استناد علمی در کتاب خود می‌گوید که خلیفۀ چهارم مولا علی(ع)  شاعر بوده و در زمان خلافتش برای اولین بار دستور تحقیق در علوم و هنرها، من‌جمله موسیقی را صادر فرمود. و از همان زمان موسیقی به عنوان بخشی از فرهنگ اسلامی شناخته شد. موسیقی نشات گرفته از فطرت انسان است زیرا طفلی که زاده می‌شود قبل از اینکه سخن گفتن و راه رفتن بیاموزد، وجد خود را در مقابل موسیقی نشان می‌دهد و به عقیدۀ بنده این وجد ناشی از نظم و طرب این اصوات و الحان و نغمات است که یادآور عالمی دیگر است.

ما همه اجزای آدم بوده‌ایم                در بهشت آن لحنها بشنوده‌ایم

ناله تنبور و برخی سازها                             اندکی ماند بدان آوازها

از قدیم‌الایام در دربار شاهان و در بین عامۀ مردم و همچنین به نحوی خاص در بین اهل معرفت و عرفای هر دینی، موسیقی مورد توجه بوده است. در تاریخ اسلام بزرگانی را می‌بینیم که موسیقی‌دان بوده‌اند. مثل فیلسوف، دانشمند و عارف قرن سوم و چهارم ابونصر فارابی که کتاب “موسیقی کبیر” را بعنوان کتابی جامع برای مطالعه موسیقی و تئوری موسیقی در زمان خود نوشته است. همچنین ابوعلی سینا دانشمند و فیلسوف بزرگ قرن چهارم و پنجم هجری در تئوری موسیقی از فارابی پیروی کرده و با دقت تئوری‌های موسیقی را شرح می‌دهد و در کتاب‌های الشفاء، النجات و دانش‌نامه که هرسه خلاصه‌ای از دیگری است به تئوری‌های موسیقی و توضیحاتی دربارۀ موسیقی پرداخته است و ابتکارها و ابداعات جالبی به خرج داده است که مطالعه آن خالی از لطف نیست. شخصیت دیگر قطب‌الدین محمود شیرازی، حکیم مسلمان قرن هفت و هشت است که از موسیقیدانان زمان خودش بود. یکی از شعرا و حافظان قرآن قرن هشت و نه عبدالقادر مراغه‌ای است که موسیقیدان مشهور در تاریخ ایران بوده و لقب “معلم‌ثانی” در موسیقی به او اختصاص دارد. گویا موسیقی زیبای سریال امام علی که ساختۀ استاد فرهاد فخرالدینی است برگرفته از آثار این موسیقیدان شهیر می باشد.

صوفی و عالم شهیر ابوحامد محمد غزالی دربارۀ موسیقی و سماع بسیار گفته است و بسیار زیبا از تجربه، لذت و درک موسیقی در “کیمیای سعادت” می‌گوید. موسیقی در تاریخ تصوّف جایگاه خاصّ خودش را داشته و دارد. مولانا علیه‌الرحمه، بسیار در این‌باره سروده است که به بعضی از آن اشعار در طول این سخن می‌پردازم.

موسیقی یکی از وسیله‌های ارتباط با دل و کلیدی است برای بازکردن دلها و خود به‌نوعی زبان دل است اگر در جادۀ درست اخلاق‌مداری باشد. هیچ‌کس نمی‌تواند تأثیر موسیقی بر موجودات زنده را نفی کند. در تمام مسابقات ورزشی، فیلم‌های سینمایی، حتی پیام‌های بازرگانی، موسیقی نقشی کلیدی دارد. در بسیاری از جوامع در شادی و عزا موسیقی همراه اقشار مختلف بشریت است. که در پستی درباره گاگریو (گاه گریه) که سرودها و موسیقی بختیاری در هنگام عزاست، توضیحاتی عرض کردم.

در طول تاریخ انواع پدیده‌های مفید مورد سوء‌استفاده قرارگرفته و متأسفانه هنر بیشتر از دیگر پدیده‌ها در معرض خطر بوده است. ولی این سوء‌استفاده‌ها، متوجه اصل مطلب نمی‌شود، بلکه متوجه ظلم و ستمی می‌شود که بر اثر بی‌اخلاقی و نداشتن تقوای فکری بر هنر و به طبع آن به خود بشریت وارد شده است. کجا کسی که پیکره مریم‌مقدس کار میکل‌آنژ در مدونای بروژ «Madonna of Bruges» یا نگارۀ روز واپسین او را می‌بیند، می‌تواند به چیزی غیر از مسائل الوهی بیاندیشد؟ همچنین دیدن مینیاتورهای قدیمی و حتی جدید، چون مینیاتور عرش یا عاشورای استاد فرشچیان، انسان را به عالمی دیگر می‌برد. پس نمی‌توان این هنر قدسی را به دلیل اینکه عده‌ای تقوای فکری ندارند، کلاً مردود شمرد. کمااینکه جهل و تعصّب دینی هم بسیار مخرب و خطرناک است و دیدیم که حرکت خوارج در زمان مولا علی(ع) و امروز حرکات متعصبین دینی چون داعش چه فجایعی به‌بار آورد که آن فجایع نشأت گرفته از عدم تقوای پیروان و پیروی همراه با تعصب بود. ولی مگر می‌شود به دلیل این حرکات، خدای ناکرده دین را محکوم کرد؟

همه می‌توانند بر طبق قاعدۀ “اصالة الحل” که می‌گوید: « كُل ُشَيءٍ هُوَ لَكَ حَلالٌ حَتّيَ تَعرَفَ الحَرام منهُ بِعَينِهِ» اصل را بر حلیت بگذارند مگر این که صراحتاً حرام اعلام شده باشد.

موسیقی در بعضی از موارد خاص از دیدگاه فقها دارای اشکالاتی است، از این‌رو بنده در طول این سخن به زبان ساده و غیرتخصصی فقهی تا حد امکان نظرات فقهی را دربارۀ موسیقی توضیح می‌دهم و چون این مطلب شاید کمی تخصصی باشد و خشک بنماید و مطوّل گردد، از این‌رو پیشاپیش عذرخواهم.

در پاسخ این سؤال که موسیقی و آواز بانوان چه حکمی دارد؟ بنظر بنده موضوع فقهی آواز زنان و نظرات دینی و معنوی دربارۀ آن، حکم این بیت از مثنوی را دارد که مولوی می‌فرماید:

باده نی در هر سری شر می‌کند                  آنچنان را آنچنان‌تر می‌کند

این موضوع از دیرباز مورد مباحثۀ فقهی و مراجع دینی و یکی از مسائل روز بوده و هست، لذا با اندکی تحقیق خواهیم دید، در قرآن مجید هیچ اشارۀ مستقیمی به آواز زنان نشده است و آنچه روایت می‌کنند براساس تفسیر اشخاص است و عموما به آیه‌ای در سورۀ نساء ارجاع می‌دهند که اشاره به زینت بانوان دارد.

در این نوشتار مباحث بنده به هیچ‌وجه بیانگر عقیدۀ یک مکتب یا یک نحلۀ فکری نیست. در اصل ارائۀ یک تحقیق است که شاید با تحقیقات بیشتر و غور کردن در دستورات و سنت‌های بزرگان نظرم تغییر کند. چون بنده نه در مقام ارشاد دیگران هستم و نه در مقام اجتهاد که فتوا صادر کنم، ولی به عنوان محقق می‌توانم تحقیقاتم را در اختیار دیگران قرار دهم.

مبحث سماع هم مبحثی است طولانی در مکتب تصوف. در بغداد از قرن دوم هجری صوفیان مجالس سماع و نوازندگی داشتند و از این‌رو باید عرض کنم که سماع ابداع مولانا نبوده است، ولی در افکار مولانا تبلوری خاص یافت سماعی که حاصل آن وصل معشوق است:

چنین کس را سماع و دف چه باید           سماع از بهر وصل دلستان‌ست

کسانی را که روشان سوی قبله‌ست          سماع این جهان و آن جهانست

ولی مولانا متذکر می‌شود که سماع حقیقی برای هر کس میسر نیست؛

بر سماع راست هر تن چیر نیست           طعمه هر مرغکی انجیر نیست

 و لذا در جای‌جای مثنوی، روش صوفی‌نمایان زمانه خویش را در برگزاری مجالس سماع و لوت‌خواری و سایر آداب خانقاه را به باد انتقاد می‌گیرد و از سماع تقلیدی شدیداً برحذر می‌دارد و می‌گوید:

خلق را تقلیدشان بر باد داد                   ای دو صد لعنت بر این تقلید باد

البته پرداختن به مبحث سماع از حوصلۀ این مقاله خارج است، ولی طبق بررسی‌های بنده در مکاتب و سلاسل مختلف بنابر مصالح دینی و اجتماعی و در نظر گرفتن مخاطبین، مرشدان برای مریدان خود دربارۀ سماع، جواز یا عدم‌جواز آن‌را صادر می‌فرمودند.

و عرفای بزرگ همیشه سالکان را به حقیقت سماع توجه می‌دادند. در احوال جنید بغدادی نوشته‌اند که روزی در مجلس سماع به او گفتند چرا با اینکه اغلب اهل مجلس از خود شور و وجدی نشان می‌دهند، شما همچنان ساکت و با وقار نشسته‌اید و حرکتی نمی‌کنید؟ فرمود: وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ (سوره نمل – آیه ۸۸) (یعنی کوه‌ها را می‌بینی و گمان می‌کنی که راکد هستند ولی در حقیقت آنها مثل ابرها در حال حرکت‌اند.)

در سلسلۀ علیۀ نعمت‌اللهیه بنابر شواهد نوشتاری، حضرت شاه نعمت‌الله ولی سماع را با وصال یار همراه مي‌دانند که حضرتش می‌فرماید:

این حضور عاشقان است و سماع          صحبت صاحبدلان است و سماع

حضرت مستان خاص الخاص او                 مجلس آزادگانست و سماع

یار با ما در سماع معنوی                         این معانی را بیان است و سماع

گر دوای درد می جوئی بیا                  درد دل درمان جان است و سماع

در حریم کبریای عشق او            های و هوی عاشقان است و سماع

هر که را ذوقی است گو در نه قدم               جان سید در میان است و سماع

ان‌شاءالله در ادامه اندكى به رویه فعلی سلسلۀ نعمت‌اللهی سلطانعليشاهى گنابادی دربارۀ سماع و سایر موضوعات مرتبط با موسیقی پرداخته می‌شود. لذا این پُست ادامه دارد.

مقالات مرتبط

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

همچنین بررسی کنید
Close
Back to top button